۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

حس سرد


بی تو از کوچه های خاطرات تنهای تنها گذشتم
اما هرچه سعی کردم هیچ یاد و خاطره ای از تو به ذهنم نیامد
حتی گرمای دستانت را هم حس نکردم
گویا گرمایی در میان نبود
و من فقط در این میان
گرمای وجودم را به تو صادقانه بخشیدم.

3 نظرات:

hamed گفت...

salam
mesle hamishe ghashango tasir gozare
yadete migoftam adama to sakhtihast ke ghavi mishan?
alan hes mikonam ke ghavitar shodi
barat to tamae marahele zendegit arezoye moafaghiyat mikonam
ghorbanat
S-H-SH

saye_ira گفت...

هر چي فكر كردم چيزي به ذهنم نرسيد كه بگم فقط دلم واست عجيب تنگ شده دوست دارم ني ني مني

meghzip گفت...

امشب نيامدى اى عشق
و جهان بى تو
پيريست در جامه ى سياه ماتم
در گوشه ى اتاقى تاريك
ملول و دل آزرده
هيچ نمى داند بايد چه كرد؟
حتى نمى تواند برخيزد
و چراغ را روشن كند